حسنی حسنی ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه سن داره

دل نوشته هاي مامان حسني

عكسهاي آتليه

        آی گل سرخ و سفیدم کی می آیی   بنفشه برگ بیدم کی می آیی تو گفتی گل درآید من می آیم وای گل عالم تموم شد کی می آیی جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن شد هوا سپید ، در اومد خورشید وقت اون رسید که بریم به صحرا آی نازنین مریم جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن بشیم روونه ، بریم از خونه ، شونه به شونه ، به یاد اون روزها آی نازنین مریم باز دوباره صبح شد ، من هنوز بیدارم کاش می خوابیدم ، تو رو خواب می دیدم خوشه غم توی دلم زده جوونه دونه به دونه دل نمی دونه چه کنه با این غم آی نازنین مریم بیا ر...
30 فروردين 1393

مي رسداينك بهار

. . . . . . . .             بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ‌های سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می‌رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز خوش ب...
20 فروردين 1393

گل پامچال...

  گل پامچال، گل پامچال ، بیرون بیا فصل بهاره ، عزیز موقع کاره شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید بلبل سر داره ، بلبل سر داره بیا دل بیقراره ، بیا فصل بهاره گل پامچال، گل پامچال ، بیرون بیا فصل بهاره ، عزیز موقع کاره شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید بلبل سر داره ، بلبل سر داره بیا دل بیقراره ، بیا فصل بهاره بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره مهتاب شبان، مهتاب شبان آیم و آیم ، آیم و دیگ دی سر ، عزیز می جان و دلبر مهتاب شبان، مهتاب شبان آیم و آیم ، آیم و دیگ دی سر ، عزیز می جان و دلبر ب بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بش...
18 فروردين 1393

حسني دربيمارستان

جگرگوشه من سلام هفته گذشته با دردگلوي تو شروع شد عصرباهم رفتيم اورژانس كودكان ودكتربرات انتي بيوتيك تجويزكزد باتوجه به تجربه اي كه اين سالها پيداكردم وچيزديگه اي نمونده تا دكتربشم به بابات گفتم اين مقدار آنتي بيوتيك براي حسني كمه به هرحال دوروز گذشت وتوحالت بدترشد سه شنبه سيزدهم اسفند خودم بردمت دكتر ميراب واو وقتي گلوت را ديد به منم نشون دادكه كل گلوت سفيدشده بود دكترگفت براي اينكه كمتراذيت بشي وزودتربهبود پيداكني بايد بستري بشي  با بابامهدي تماس گرفتم ونهايتا تورا بيمارستان مجيبيان بستري كرديم نحوه رفتارپرستاراي بخش كودكان عالي بود همه شون عاشق بچه ها بودن وفوق العاده مهربون تورا بردن اتاق معاينه تا بهت سرم وصل كنن راستش خودم ...
20 اسفند 1392

تولدايرمان

  نازنینم سلام بیست ویکم بهمن ماه تولدیکسالگی ایرمان خاله بود ازقبل چندباررفتم خونه خاله واونجا را تزئین کردیم که خیلی خوشگل شده بود ایرمان کوچولو که ازبس ذوق داشت همش می خواست ریسه ها را بگیره وکاراش خیلی جالب بودشب قبل که داشتم هدیه تولد ایرمان را کادو می کردم تو هم می خواستی به ایرمان کادوبدی منم بهت گفتم براش نقاشی بکش تو یه عروس دوماد را کشیدی و روی کادومون چسبوندیم بالاخره روز تولد هم رسید وباهم رفتیم تولد خیلی خوش گذشت وخاله نقاشی تو را برای یادگاری به کمد ایرمان چسبوند         تا چندروز بعدش نقاشیهای تولد می کشیدی اینجا هم تولد ایرمانه با کیکش که روش عکس یه ن...
2 اسفند 1392
1